همه چي j, يه شب ساکت و تلخ اتفاق افتاد. سر سفره ي شام.


سلام. من تو يه خانواده ي 8نفره بزرگ شدم. 4تا خواهر و دوتا برادر وپدر و مادر.مادرم يه زن خانه دار ساکت مهربون و توداره. ميتوني ساعتها کنارش بشيني و دردودل کني واون گوش بده و خم به ابرو نياره .پدرم کارمند بود  24ساعت خونه بود و24ساعت اداره.يه مرد پرابهت و جذاب .پوست گندمي و چشماي سبز. يه تکيه گاه واقعي براي خانواده و يه دلگرمي واسه روزاي سخت .با کلي آرزو واسه بچه هاش .


تا جاييکه يادمه همش مشغول کار کردنو اضافه کاري واسه درآوردن خرج زندگيش بود. پدرم تک فرزند بود براي همين هميشه دوست داشت دورش شلوغ باشه  . ميگفت خودم تنها و با سختي بزرگ شدم. ميخوام بچه هام خواهروبرادر داشته باشن تا موقع مشکلات دست همديگه رو بگيرن و پشت هم باشن.


خواهربزرگم زري مثل مادرمه سراسر قلبه. مهربون و باگذشت . بعدي برادربزرگمه که نفسم به نفسش بنده. اونموقع ها وقتي اون اتفاقاي تلخ افتاد سرباز بود . من هميشه دلتنگش بودم و از دوريش تب ميکردم. آخه خيلي هوامو داشت و هميشه دستش برام پربود . هروقت از سربازي واسه استراحت ميومد به من دنيا رو ميدادن. ولي موقع رفتنش کار من گريه و التماس بود که نره .خواهر بعديم مهسا .اونموقع ها خيلي مغرور و حرفش يک کلام بود. بهترينها رو ميخواست هميشه و کار خودشو ميکرد. بعدي مريمه .سروزبوندارترو شيطونتراز بقيه.با چشمايي همرنگ چشماي پدرم . و يه جورايي سنگ صبور من . بعدم داود و در آخر هم من. خانواده ي آرومو خونگرمي دارم .همه هواي همو دارن يه جورايي


همه چيز تو يه شب تابستون اتفاق افتاد. مردادماه بود. همگي نشسته بوديم سرسفره ي شام.


 يادم نيست شام اونشب چي بود! زيادم مهمم نيست چي بود چون هرچي که بود تلخ بود و سرد حالا که فکر ميکنم اصلا کسي اونشب چيزي نخورد!


يهو حال پدرم بد شد صورتش کبود شده بود و از درد به خودش ميپيچيد. مادرم دستو پاشو گم کرده بود و نميدونست چکار کنه! برادر بزرگم به سمت پدرم دوييد تا ببين چي شده؟ من و خواهرامو اون يکي برادرم  گيج و منگ و ترسيده سرجامون خشک شده بوديم و فقط نگاه ميکرديم.


 


ادامه دارد. 







داستان واقعي

داستان واقعي - قسمت 2

داستان واقعي- قسمت 3

داستان واقعي_ قسمت 4

يه ,پدرم ,ي ,هميشه ,چي ,واسه ,بود و ,اتفاق افتاد ,و يه ,چي بود ,ي شام

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

*26ماه انتظار با علائم ظهور* ♪♫ ترنم خیال ♫♪ بنیاد نیکوکاری دست های مهربان محصولات کلمن آب استودیو خوانندگی در مشهد دلنوشته زیبا و خاص آواز شاپرک اشعار ضیاءالدین زین الدینی mansa w200